ماندن در رابطه با فرد خودشیفته، مانند بازی با آتش خطرناک است
اگر عاشق شدهاید، میدانید چقدر احساسی که دارید، خوب است. احساسی هیجانانگیز و در عینحال وحشتناک است. شما ممکن است به شدت عاشق شخصی باشید و انتظار داشته باشید که این ارتباط، آغاز دلپذیر افسانهی زندگی شما باشد. اما آگاه باشید که ممکن است آن چیزی نباشد که شما فکر میکنید، و یک تلهی عشق با بیماری خودشیفتگی باشد.
خودشیفتهها همهجا هستند؛ جای تعجب نیست که ما چنین افرادی را در خانه، محل کار و زندگی روزمره خود میبینیم. در واقع، همه ما برخی از صفات خودشیفتگی را داریم. با این حال، برخی از افراد در شیفتگی به خود، بالاتر از حد طبیعی هستند و باعث آسیب عاطفی به دیگران میشوند. در واقع، اختلال شخصیت خودشیفته تا سال ۱۹۸۷ توسط انجمن روانپزشکی آمریکا به عنوان یک اختلال، طبقهبندی نشده بود، زیرا بسیاری از افراد برخی از این صفات را نشان میدهند و تشخیص بسیار دشوار است.
اگر جوابتان به بسیاری از این سؤالات، “بله” است، حتمالاً شما عاشق یک فرد خودشیفته هستید:
همواره با مادر یا پدر خود مشکل دارند؟
از لحاظ عاطفی نابالغ هستند؟
بیشتر یک گیرنده هستند یا دهنده؟
تقاضاهای زیادی دارند؟
استانداردهای اخلاقی مشکوک دارند؟
دروغگو یا طلبکار دائمی هستند؟
همدلی نسبت به دیگران ندارند؟
همه را برای مشکلات خود سرزنش میکنند و هرگز مسئولیت زندگی خود را نمیپذیرند؟
دلیلتراشی مکرر میکنند؟
کنترلکنندهی دائمی هستند؟
معمولاً احساس پشیمانی ندارند؟
اغلب عصبانی هستند؟
در اطراف آنها احساس گمراهی و آشفتگی میٔکنید؟
اغلب چیزهای بدی را به شما میگویند و سپس شما را نسبت به واکنش بیشاز حد یا هیجان منفیتان متهم میکنند؟
اکنون احساس عاطفی بدتر از زمانی که رابطه را شروع کردید دارید؟
باعث میشوند شما احساس بدبودن یا بیارزشی کنید و یا از شما زیاد انتقاد میکنند؟
از دید دیگران آنها فوقالعاده و جذاب به نظر میرسند؟
اگر شما به برخی یا همه موارد بالا پاسخ بله دهید، نهتنها در رابطهای هستید که میتواند دردناک باشد بلکه کاملا خطرناک است.
این نشانهها را بررسی کنید:
علاوه بر این، هشت نشانهی دیگر در مورد این افراد وجود دارد که بهتر است بدانید:
من بهترینم (ولی در واقعیت اینگونه نیست)
شما ممکن است فکر کنید که آنها خود را دوست دارند. اما در واقع، آنها خودشان را دوست ندارند. خودخواهی، کمالگرایی و غرور، معمولاً به آنها اجازه نمیدهد که حتی خودشان را بپذیرند.
در عوض، آن را با بدرفتاری و انتقاد از دیگران فرافکنی میکنند. به همین دلیل این افراد همیشه ترس روبرو شدن با حقیقت را دارند. در واقع، آنها «خودِ» به اندازهی کافی قوی ندارند و به لحاظ عاطفی، مردهاند.
آنها معتقدند که خاص و منحصر به فرد هستند و تنها میتوانند توسط افراد خاص یا افرادی با درجهی بالای درک ارتباط برقرار کنند. آنها به صورت غیرمنطقی، انتظار رفتارهای خاص برای ارضاء نیازهای «خود»ِ غلط خود دارند
نمی توانی به من برسی!
عاشق خودشیفتهها شدن آسان است. جذابیت، استعداد، موفقیت و شایستگیشان، جادو میکند. آنها اغلب فوق العاده جذاب هستند و تمایل دارند که در رابطه بهسرعت پیش بروند. آنها ممکن است در ظاهر، جذاب به نظر برسند اما احساسات بسیار کم عمق دارند. این افراد به سادگی شما را تحت فشار قرار میدهند تا گارد خود را باز کرده و اجازه دهید وابستگی شکل بگیرد.
از آنجا که رابطه شروع خوبی داشته و به نظر میرسد که هیچ مشکلی وجود ندارد، حتی افراد با تجربه هم غافلگیر میشوند. آنها ممکن است بعدها اعتراف کنند که پرچمهای قرمز زیادی را دیدهاند، اما به دلیل توهم کیفیت خارق العادهی رابطه، تمایل به نادیدهگرفتن آن پرچمها را داشتهاند.
برخی از خودشیفتهها حتی به این معروفند که شرکای خود را بدون رابطهی جنسی نگه میدارند. درواقع ناخودآگاه به عنوان راهی برای تخریب، مجازات و حتی تحقیر شریک جنسیشان بیشتر به پورنو گرایش نشان میدهند تا رابطه جنسی.
فقط به من گوش کن
همه چیز باید پیرامون آنها باشد و هرگز ارتباطهایشان دوطرفه نیست. آنها دوست ندارند بشنوند و سازش کنند، تعیین حد و مرز برای آنها تهدید است، برای رسیدن به خواستهی خود، دیگران را ابزار میکنند.اگر به اندازهی کافی قوی باشید و بتوانید آنها را به خطر بیندازید، به شما احساس گناه میدهند. آنها مهربانی و بخشندگی شما را به پای ضعفتان میگذارند.
اگر شما یک خودشیفته را به چالش بکشید یا رفتار بد او را عنوان کنید، فوراً با خشم مواجه خواهید شد. در لایههای ناخودآگاه خودشیفتهها، خشم و انزجاری است که بیشتر مردم نمیتوانند آن را درک کنند.
داشتن روابط روزمره با یک خودشیفته، انرژی ذهنی زیادی را از شما میگیرد چون تشخیص انگیزه و یا قصد آنها سخت است. هرگز یک لحظهی مبهم در رابطه با یک خودشیفته وجود ندارد که در ابتدا به نظر هیجانانگیز باشد، اما درنهایت منجر به احساس خستگی و خشمگینشدن نشود.
به قانون نیاز ندارم (به هرحال آنها را دنبال نمیکنم)
یکی از تجربیات بسیار ناامید کننده با یک فرد خودشیفته، این است که قوانین، شکسته میشوند و مرزها از بین میروند اما هرگز برای آن پاسخگو نخواهند بود. آنها نمیتوانند اندیشههایی را که به نظرشان اشتباه هستند، تحمل کنند. خودشان باور دارند که کامل هستند. در واقع، همواره مخالف هستند. این امر بدیهیست که موجودیت واقعی یک فرد خودشیفته، بطور باورنکردنی، شکننده و ناامن است بنابراین نمیتوانند هیچ انتقادی را تحمل کنند. آنها نمیتوانند مسئولیت هر گونه آسیب و یا عبور از مرزها را به عهده بگیرند؛ زیرا آنها به اندازه کافی محکم نیستند تا احساسات پیچیده را درک کنند.
خودشیفتهها نسبت به انتقاد و مسؤولیتپذیری بسیار مقاومت دارند؛ زیرا جهان را از دریچهی دیدگاه خود میبینند. خودشیفتهها معتقدند که هر ایده، احساس یا فکری که در لحظه به وقوع میپیوندند، باید به نفع آنها باشد و برآورده کنندهی نیازهای آنها باشد.
من رئیسم
آنها مردم را هدف قرار میدهند تا از آنان درجهت ارضای خودشان استفاده کنند و اغلب شرکای خود را از میان افراد باهوش، خودکفا و مضطرب انتخاب میکنند. آنها معمولاً یک هویت بنیادی ندارند و به ویژگیهای خودشیفتگی نیاز دارند تا خلأ فردی خود را پر کنند. آنها معمولاً بهدست آوردن افراد بسیار موفق و جذاب را هدف قرار میدهند که گاهی نیز ممکن است ازقبل در رابطهی دیگری هم باشند و یا کسانی را جذب میکنند که احساس آسیبپذیری داشته باشند.
خودشیفتهها استاد عشقهای غیرمترقبه هستند که سعی در تحت تاثیر قرار دادن و به نمایش گذاشتن خود در رابطه دارند. آنها این کار را انجام میدهند تا شما به آنها وابسته شوید و همچنین مرزهای شما را دستکاری میکنند. هنگامی که کشف کنند که شما کامل نیستید، نهتنها به شما پاسخ داده نمیشود، بلکه شما را برای نواقصتان سرزنش میکنند که اغلب یا وجود ندارند و یا فرافکنیهای اغراق شدهی آنها روی شما هستند.
سرزنشها اغلب شامل اظهارات وحشتناک است مثل تخریب یا تحقیر. آنها محبت را دریغ میکنند و شروع به بدگویی پشتسر شما میکنند.
به ظاهر جذاب و آرام، و درواقع بی ادب و بی رحم
چند کلمهی محبتآمیز کوچک میتواند زندگی شما را تغییر دهد. اما وقتی این کلمات از زبان یک خودشیفته بیرون میآید، معنی کاملا متفاوت از چیزی دارند که شما انتظار دارید، هرچند شما وسوسه میشوید با انچه تاکنون نداشتهاید، گول بخورید.
در مجامع عمومی، یک فرد خودشیفته همان فرد جذابی است که شما را ابتدا به خود جذب کرده است. افراد به سوی آنها جذب شده و تحت تاثیر انرژی آنها قرار میگیرند و شما افتخار میکنید که در بین آنها میدرخشید. اما در خانه، کاملا متفاوت هستند و ممکن است شخصی که در بیرون به ستایشش پرداختهاند را مسخره کنند. شما تعجب میکنید که آیا آنها شخصیت دوگانه دارند یا خیر.
از آنجایی که آنها از نظر عشق و حمایت واقعی به عنوان یک کودک محروم بودنده اند، به طرز وحشیانه ای با کلمات و شیوه های دستکاری با پوششی از عشق به سمت شما می آیند. اما همه ما می دانیم که این واقعی نیست و می تواند ماسک باشد که در نهایت هم ماسک هایشان می افتد و دور میشوند.
به احتمال زیاد شما تنها عشق آنها نخواهید بود
خودشیفتهها قادر به ایجاد وابستگیهای سالم با دیگران نیستند. بنابراین، حتی اگر بگویند که عاشق شما هستند، همیشه به دنبال بهتر از شما هم هستند، و همیشه بعدی بهتر است.
حتی اگر آنها در یک رابطهی به ظاهر متعهد باشند، مطمئن باشید روابط عاطفی دیگری هم دارند. هرگونه فرصتی برای گرفتن توجه بیشتر و تحسین و علاقهی بالقوه میتواند برای یک خودشیفته عشق باشد و آن را از دست نخواهد داد. هر کسی که فکر میکند که معشوق خودشیفتهی او قادر به وفاداری است، خودش را گول میزند. آنها همیشه به دنبال چیزی بهتر هستند بدون توجه به هر آنچه درباره آنها میگویند.
فقط باید به اندازه من خوب باشی، نه بیشتر
شما کم کم به خود و نظراتی که آنها راجع به شما میدهند شک میکنید. پس از مدتی، اعتماد به نفس خود را از دست خواهید داد. اعتماد به نفس شما ممکن است اوایل ورودتان به رابطه کاملاً سالم باشد، اما شریک خودشیفتهی شما متوجه میشود که شما ایراداتی دارید و مستقیماً همانها را هدف قرار خواهد داد. بیشتر خودشیفتهها کمالگرا هستند، هیچ کار شما درست یا قابل قدردانی نیست. اگر از ناامیدیها یا آسیبهایی که دیدهاید صحبت کنید، فرصتی برای پایینتر کشیدن خودتان به آنها میدهید.
خودشیفتهها هیچ مرزی ندارند و شما را به عنوان یک ضمیمه از خود میبینند، میخواهند شما همه نیازهای آنها را به سرعت برآورده کنید. شما ممکن است در تلهی تلاش برای راضی کردن آنها گیر کنید و این تلاش مانند تلاش برای پر کردن یک گودال بیانتها است. آنها انتظار دارند بدون پرسیدن، نیازشان را بدانید.
اکثر افراد در رابطه با خودشیفتهها، از لحاظ عاطفی شکننده میشوند. آنها نهتنها در رابطهی حاضر شکست میخورند بلکه در ایجاد روابط بعدی هم شکست میخورند.
افرادی که دارای ویژگیهای خودشیفته هستند ممکن است از طریق حمله به مرزهای شخصی، هر چیزی را مورد سوءاستفاده قرار دهند، افراد را در معرض آزار و اذیت قرار دهند و بدون همدردی یا رنجشزدایی برای آسیبهای عاطفی، به رابطهی خود ادامه دهند
آنچه باید در مورد یک خودشیفته یاد بگیرید:
هیچ راهی برای اصلاح یا بهبود رفتار یک خودشیفته وجود ندارد، مگر پذیرش و درمان! که البته آن روند هم آسان نخواهد بود.
اگر خودتان را در رابطه با یک خودشیفته یافتید که بینشی به شخصیت و نگرش خود ندارد، بهتر است در اولین فرصت از این رابطه خارج شوید.
با این حال، تمام کردن رابطه به طور کامل با یک فرد خودشیفته غیر ممکن است. در هنگام پایان دادن رابطه، افراد خودشیفته از لحاظ روانشناختی ضربه میخورند که نمیتوانند رابطهشان را ادامه دهند. علاوه بر این شما احتمالا بسیار شگفتزده خواهید شد وقتی شریک خودشیفتهتان با خشم واکنش نشان میدهد، توهین میکند، به هر دلیلی به شما صدمه میزند، تا هر طور شده شما را نگه دارد. دروغ میگویند یا عذرخواهی نصفه و نیمهای میکنند و خودشان را توجیه میکنند. بنابراین، ارتباط را به حداقل برسانید و مرزهای محکمی را مشخص کنید.
یادتان باشد که طبیعی است حال بد را تجربه کنید!
اجازه دهید که احساسات خود را تجربه کنید شما روزهای خوب و روزهای بد خواهید داشت. ممکن است احساس کنید که در گرداب احساسات افتادهاید. احساسات خود را بهطور آزاد درمیان بگذارید. به گروه های حمایتکننده ملحق شوید. داشتن افرادی که دقیقاً میتوانند درک کنند شما چه احساساتی دارید برای بهبودی کمککننده خواهد بود. کشفی صادقانه از خود داشته باشید. در پایینترین سطح در رابطه با یک خودشیفته کجا بودهاید؟ آیا عزتنفس شما به خطر افتاده است؟ شما بد هستید یا فقط از یک رابطه بد بیرون آمدهاید؟ مرزهایتان بههم ریخته است؟ آیا زخمهای دوران کودکی دارید؟ و شاید رابطهتان تکرار دردناک یک درد و مادر غیرقابلدسترس یا خودشیفته بوده است!
به خودتان فرصت ترمیم شدن بدهید و از درمانگر و متخصص کمک بگیرید.
با جمله “چه میشد اگر … ” بازی نکنید
پایان دادن رابطه با یک خودشیفته، دردناکتر ازپایان دادن به یک رابطهی طبیعی است. یکی از دلایل این امر این است که آنها شما را بازی دادهاند، آزار و اذیت کردهاند و شما ارزش و اعتماد به نفس خود را به طور جدی از دست دادهاید. سپس وقتی رابطه تمام میشود خود را برای کارهایی که میتوانستید انجام دهید، سرزنش میکنید. خود را برای زمان زیادی که برای خروج و یا درک پرچمهای قرمز رابطه هدر دادید، ملامت میکنید.
شما باید خودشیفتهها را همانطور که هستند بپذیرید. کمتر چیزی برای عوضشدن در این افراد وجود دارد و اگر باشد احتمالا از عهدهی شما خارج است. هیچ کاری که میتوانستید بکنید که این موقعیت عوض بشود وجود ندارد. درست است که به نظر ظالمانه میرسد، و حقیقت بسیار دردناکی برای پذیرفتن است. اما پذیرش همین واقعیت است که به شما کمک خواهد کرد خود را از بند خودشیفتگی شریکتان خارج کنید.
خودشیفتهها اغلب از قلب، روح، ذهن، انرژی و حتی کیف پول شما سوءاستفاده کردهاند. این شدت از رنج، قطعاً افکارتان را نسبت به دنیا عوض کرده است. به همین دلیل، بازگشت به تعادل مدتی طول میکشد که باید صبور باشید و از افراد آگاه کمک بگیرید. و فراموش نکنید که تکهتکه کردن زندگی گذشته و بازسازی آن فرایندی بدون درد و آسان نیست، اما در پایان ارزشمند است.
شما قوی میشوید و ادامه میدهید.
شما به جایی میرسید که این اتفاق بد را به عنوان بخش اثرگذار زندگی به یاد میآورید. متوجه خواهید شد که از طریق رابطه با یک خودشیفته به درک عمیقتری از خود رسیدهاید. خودشناسی، تحول و به روزرسانی، هدیهای است که به خودتان خواهید داد و یک نسخه بهتر، قویتر، عاقلتر و شادتر از خود قدیمیتان خواهید بود.


