آلیس میلر
کتاب «بدن دروغ نمیگوید» اثر آلیس میلر، روانشناس و پژوهشگر برجسته، به بررسی اثرات تروما و تجربههای آسیبزا بر بدن و ذهن انسان میپردازد. میلر در این اثر نشان میدهد که تجربههای دوران کودکی، به ویژه سرکوبهای عاطفی و خشونتهای روانی، نه تنها در حافظهٔ ذهنی فرد باقی میمانند، بلکه در بدن و سیستم عصبی او نیز ثبت میشوند. این ثبت طولانیمدت میتواند به شکل دردهای مزمن، اضطراب، اختلالات خواب، واکنشهای خودکار یا رفتارهای غیرارادی خود را نشان دهد. بر اساس دیدگاه میلر، بسیاری از اختلالات روانی و جسمی که به ظاهر علتی پزشکی ندارند، ریشه در تجربههای سرکوبشدهٔ اولیه دارند و بدون شناسایی و پردازش آنها، درمان تنها سطحی خواهد بود.
کتاب «بدن دروغ نمیگوید» برای رواندرمانگران و متخصصان حوزه سلامت روان اهمیت بالایی دارد، زیرا یادآور میشود که درمان صرفاً با گفتگو و تحلیل کلامی کافی نیست و نیاز به توجه همزمان به زبان بدن، واکنشهای فیزیولوژیک و تجربههای احساسی مراجعان وجود دارد. میلر توضیح میدهد که گاهی بدن خاطرات و احساساتی را ثبت کرده است که فرد حتی قادر به بیان آنها نیست و همین گسست بین روایت عقلانی و حس بدنی میتواند باعث ایجاد تنشهای روانی و جسمانی شود.
این کتاب مفاهیم کلیدی مانند ثبت دیرپا (long-term bodily imprint) تجربههای آسیبزا در بدن، اهمیت زبان بدن و نشانههای غیرکلامی، و همافزایی بین درمان کلامی و مداخلات مبتنی بر تنظیم عصبی را تشریح میکند. برای مثال، فردی که در کودکی قربانی سرکوب هیجانی بوده است، ممکن است در بزرگسالی هنگام مواجهه با روابط نزدیک، اضطراب شدید یا درد فیزیکی غیرقابل توضیح تجربه کند. شناخت این الگوها به درمانگر امکان میدهد تا از روشهای متنوع، شامل تمرینهای خودآگاهی بدنی، تنفس، تکنیکهای تنظیم عصبی و کار روانکاوانه استفاده کند.
با وجود ارزش علمی و بالینی کتاب، میلر تأکید میکند که اجرای مفاهیم بدون همراهی درمان حرفهای ممکن است ناکافی یا حتی مخاطرهآمیز باشد، زیرا بازخوانی خاطرات آسیبزا میتواند واکنشهای شدید روانی یا جسمانی ایجاد کند. از سوی دیگر، تلفیق این رویکرد با درمانهای مبتنی بر شواهد و یافتههای عصبی-روانشناختی، میتواند کارآمدی مداخلات رواندرمانی را افزایش دهد.
کتاب «بدن دروغ نمیگوید» همچنین با روشن کردن رابطه بین خاطرات بدنی و تجربههای روانی، به درمانگران کمک میکند تا روشهای جامعتر و چندبعدی برای درمان تروما طراحی کنند. این اثر نشان میدهد که توجه به بدن، حافظهٔ بدنی و نشانههای فیزیولوژیک نه تنها به درک بهتر تجربههای مراجع کمک میکند، بلکه مسیر درمان را عمیقتر، امنتر و اثربخشتر میسازد و موجب میشود درمانگر بتواند همزمان به ذهن و بدن مراجع توجه کند و مداخلات را هماهنگ و هدفمند انجام دهد.


